برای دلم

من همین یک نفس از جرعه ی جامم باقیست......

برای دلم

من همین یک نفس از جرعه ی جامم باقیست......

با مرگ نمیشه جنگید

چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۵:۰۲ ب.ظ

با مرگ نمیشه جنگید

میشه؟

هیچ وقت ........داره هر لحظه به من نزدیک میشه .......جالبه که من هر روز دارم بدتر از دیروز میشم

خبرهای تلخ این روزا داره قلبمو به درد میاره

این روزا خیلی سختمه

خدایا لا اقل هیچ صدایی از من نمیشنوی اینو بشنو

گربه کوچلو داره تلف میشه و من هیچ کاری از دستم بر نمیاد ....هیچ کاری

مادرشو برسون

اگه اونم بمیره دردای من تکمیل میشه ،حال خودم ،حال دختر خاله ها...


من از سیزده سالگی یه فوتبالی حرفه ای شدم

یه فوتبال بین خبره ،یه پرسپولیسی هزار اتیشه !هیچ وقت یادم نمیره دربی 83 گل دقیقه نود پیروز قربانی که چقدر زار زدم ،یا پیروزی پرسپولیس با پاس(اون موقعها پاس مال تهران بود جواد نکونام  بازیکنش بودن) با گل سهراب انتظاری.....من با این خاطره ها بزرگ شدم ،با البوم جمع کردنا ،با دعاهای سر نمازا ،با عکس جمع کردنا ،با کری خوندنا تو مدرسه

سخته ادم حالا بشنوه یکی از همون خاطره سازا رفته .....سخته بعد این هم بی خبری ازش یهو بشنوی که دیگه نفس نمیکشه

پسر نوزده ساله مو فرفری اون سالای پرسپولیس! من چشمم به پاهای تک تکتون خشک میشد که گل بزنین تا بعد بازی اشکم در نیاد

اون سالا انقدر پرسپولیس باخت وباخت که دیگه بریدم ....همه بچه ها تک تک رفتن همه ی اونایی که من با تک تکشون خاطره داشتم و من دیگه کم کم ،کم کم از پرسپولیس دست کشیدم ،از فوتبال هم.........شایدم بزرگ شدم وفوتبال تو سردرگمی های زندگیم گم شد

دیگه هیچ دربی برام جذاب نبود چون نه جواد کاظمیانی بود نه مهرداد اولادی نه مهرزاد معدنچی ونه سهراب انتظاری.....


انگار که پیر شده باشم دارم پرپر شدن همه ی هم نسلیامو با چشمای خسته ام میبینم

چرا؟

چرا تو جوونی پیر شدیم

انگار مرگ به من نزدیک شده

اما با مرگ نمیشه جنگید ...


همین


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۰۱
mina mesri