برای دلم

من همین یک نفس از جرعه ی جامم باقیست......

برای دلم

من همین یک نفس از جرعه ی جامم باقیست......

حس میکنم خدا منو کنده انداخته دور

...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۱ ، ۱۹:۲۹
mina mesri

کم کم چن تا برگ زرد کف خیابون میبینیم

مث اینکه داره یواش یواش تابستون کمتر میشه 

و من بشدت وحشت زده ام استرس همه وجودمو گرفته 

من از پایز میترسم از این که باز هوا سرد بشه و از اینکه سال به پایان برسه از اینکه عمر کمتر میشه 

از اینکه کارایی که میخاستم رو نکردم بیشتر بشه

من از اینا میترسم

نمیخام پاییز برسه میخام همیشه بهار باشه

میخام یعنی در حقیقت نمیخام با ارزوهایی که کردم و اتفاق نیافتاده ربرو شم

...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۱ ، ۱۸:۵۶
mina mesri

یه آهنگ خوب 

واقعا انگار از این دنیا جدا شدم

ولی اشکمو در اورد

تصمیم گرفتم هر روز یه اهنگ خوب و جدید برای خودم گوش بدم 

این اهنگ امروزم

خیلی عالیه حیفم اومد نزارم.

البته نسخه اصلی نیست  اصل اهنگ رو یه خواننده دیگه خونده .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۰۱ ، ۱۷:۲۷
mina mesri

من هیچ وقت فک نکردم که سنم بیشتر شده

من همیشه فک میکنم ۱۷ سالمه

چون درونم غوغاست اما این روزا که مث قبل رویاپردازی نمیکنم با خودم کمتر حرف میرنم و ایده های کمتری دارم 

میفهمم من سنم زیاد شده حتی پیر شدم

دلم یه قصه سازی بلند میخاد خیلی بلند بشینم و باخودم جز به جز بسازمش

شخصیت خیالی من بیااا من تنهام

توبیا تو بمان

...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۰۱ ، ۰۰:۱۸
mina mesri

دستام بشدت درد میکنه

حالم یکم بهتره

امروز عرفه ست و من چن ساله ک روزه نمیگیرم 

دیگه به مذهب اعتقادی ندارم

بد یا خوب

اما قبول دارم ادما باید تو زندگی ایمان داشته باشن

یه نفر در مورد ادمایی که من ازشون مینویسم یه کامنت گذاشته بود که کلا نفهمیدم چی شد

ولی خب من این روزا فهمیدم که رابطه داشتن مال من نیست

و همه رو گذاشتم کنار و الان تنهام

بنظرم من توقعم زیادیه در حالی که بقیه خیلی لش ان

پس من میکشم کنار

تا نمیدونم کی

حالا یه اتفاق جالبتر

یه دوست اجتماعی داشتم که از این ور و اون ور حرف میزدیم  از اونا بود که قیافه براش مهم بود و من بهش گفتم را من فرقی نداره که من خوشگل باشم یا زشت اما یه چیزی که هست اینه که بیان زشت و زیبا بودن یه زن خیلی مهمه و برای من واقعا مهم نیست 

اما ایراد گیری خیلی بده 

عکسمو که دیده بود رو پرفایلم گفت یکی بفرست منم یه عکس خیلی بد براش فرستادم بهم گفت عه چقد شبیه شوهر خالمی

یعنی بیشعوری در حد لالیگا داشت

من به شوخی گرفتم و هی شوخی میکردم میخندیدم بعدش عکس شوهر خالشو فرستاد خب ادمیزاده بگم زشته خوب بود خب خل وزن اونه که به یه خانم میگه شبیه مردی

بعدش افتضاح اونجا بود که من گفتم خوش تیپه و شروع کرد به مسخره کردن حرفم

یعنی اخر توهین بود و من دیدم نه این اصلا خیلی بیشعوره گفتم اقا برا توهینات یکی دیگه رو پیدا کن من نیستم

واقعا بنظرتون این ادم بیشعور نیست؟ اصلا من زشت درسته ادم هم اونو هم منو مسخره گرفته؟

اگه زشتم بگو زشتی

هزار بار اینو گفتم از اینجور حرف زدنا متنفرم

شما بگین من اشتباه میکنم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۰۱ ، ۱۷:۱۶
mina mesri

میرسم به این حس لعنتی

به این حالی که دارم ، از همه چی و همه کس متنفرم از خود لعنتیم از کار لعنتیم و از خانواده ای که همشون به جز این که درد بشن و عذاب وجدان به درد نخور بودن من رو بهم بدن ، بودن

از خونه لعنتیمون

از زندگی چرت و بع درد نخورم 

از دوستای مضخرفم

کاش فقط یه دلگرمی بود میگفتم هستم میگفتم خودم میسازمش اما به درد نخورتر از این حرفا شدم ، از کشور مضخرفم که حال الانم بخاطر بودن توی این شهر و کشور لعنتیه

حالم بده خیلی بد

انگار که اون غمی که سالای سال درونم سنگینی میکرد الان دستاشو گذاشته روی گلوم و با تمام وجودش داره فشار میده دارم خفه میشم اما حتی نمیتونم دست و پا بزنم

ببین من هر روزم اینه یعنی هر روز با اینا دست و پنجه نرم میکنم میرم سر کار مضخرفم و برمیگرم اینجا و همه چیز سوت و کور نه جایی برای رفتن و نه دلی برای گفتن و شنفتن ، هر روزم داره تلف میشه و من چقد خوشحالم برای گم شدن و رفتن این عمر آشغال این زندگی که اگه دستم بود تا الان شاید ۱۰ سالی بود که نبودم دلم میخاد ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۰۱ ، ۲۱:۱۸
mina mesri

یکم تمرین ویلون کردم استادم کنسرت داره 

توی گروه ارکستر پسر موذن زاده فقید

و من مث همیشه که هیچ کنسرتی نیستم نمیرم حتی اگه عرفانی باشه

توی اینستا پر شده از کنسرت پسر شجریان فقید 

اما من بازم با حسرت بهش نگا میکنم

بگذریم

یکم دلم گرفته 

از دست خیلیا اولیش بخاطر اینکه حقوقم وافی و کافی نیست و دلیل موندنم سر کار رو دقیقا همه میدونن چون کار نیست اگرم هست یه خرحمالی دیگه ست با شنر غاز دیگه

پس سنگین یش اینه که بشینم سر جام

بعدیم بخاطر آدما از آدما یجوریایی کلا دل بریدم از هیشکی انتظار ندارم شاید همه مون میگیم ولی ته اش باز امید داریم ولی نه

دیگه برام مهم نیست

هیشکی

به خودم فک میکنم به برنامه هام

فقط

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۰۱ ، ۱۶:۴۰
mina mesri

اگه زندگی آدما هم مث وبلاگ بود اولش باید عنوان مینوشتی

چی مینوشتی؟

چی مینوشتم؟

راستش یه خط از امروزمو نوشتم اما پاک کردم

من تو راه اومدن به خونه با خودم کلی حرف میزنم شبیه نریشنای فیلمای خارجی با کلاس و به درد بخور اما وقتی میام بنویسم انگار اول دبستانیم

چراشو خودمم نمیدونم شاید دلیلش اینه که قلم خوبی ندارم، شاید که نه ،حتما قلم خوبی ندارم وقتی از قلم بحث میشه دقیقا منظورشون همینه

امروز رفتیم بانک و کارای بانکی بابامو انجام دادیم

رفتم سر کار و برگشتم و هیچ تمرینی نکردم

یکم خسته ام

دیگه هیچ کاری نکردم

...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۰۱ ، ۲۲:۳۷
mina mesri

من با  31 سال سن هنوز نتونستم بار روی دوش خودمو کم کنه و هنوز باری بر روی دوش خونواده هستم

از این همه بی مصرف بودن حالم بهم میخوره

ایران بزرگترین مقصر هست هر چند اما خودم مقصر بعدی هستم که نتونستم یه کار نون و اب دار برای خودمو خونوادم درست بکنم

هنوزم لنگ یه قرون دوزار هستم و چقد بد که من الان دارم نفس میکشم

زیر بار قرض و قوله خم شدم

ولی حتی یه منبع در امد ندارم که بگم ایناهاش از اینجا

گوشی خریدم بلاخره بعد از هزار سال اما قرضی و هر شب قبل خواب به این فک میکنم که چ کارایی برای من داره چرا خریدمش چون داشت گرون میشد ؟ منطق بی منطقی بود

نمیدونم چجوری پرداخت خواهم کرد تموم امیدم به استخدام بود که اونم نا امید شد 

میگن شاید اونم شاید 1402 یعنی با این همه وعده و وعید چ کنم

حالم خوب نیست امروز سر صب با کابوس چکی که امروز داشتیم بیدار شدم و بعدش خبر بد و کاری رو رییس دفتر اوستراخچی ام بهم گفت نمیشه

عالی شد

نشستم و کلی گریه کردم 

نه برای نشدن و پول نداشتن

فقط به بی عرضگی خودم

خیلی بی عرضه ام که با این همه سن هنوز نمیتونم نیازای اولیه خودمو رفع کنم

حالم از ایران بهم میخوره

حالم از الانی که دارم بهم میخوره لعنت به نفر اول کشور لعنت بهت که حاله همه جوونای کشور مثه منه

هر روز داریم بهت لعن و نفرین میفرستیم فک نکن قسر در میری

خیلی دلم پره خیلی زیاد

هوا هم شبیه دلم گرفته ست... اردبیله دیگه بیشتر از این ازش انتظار ندارم

چن روز پیش اون مشتریمون که زمستون اومده بودن و من پتو روم کشیده بودم و کلی بهم خندیدن اومده بودند

پسره که اسمش فرهاده بهم گفت     الان خوشحالی هوا گرم شده گفتم ها؟ گفت یادت نیست اومده بودیم میگفتی میخوام از اردبیل فرار کنم خیلی سرده روت پتو کشیده بودی همش داشتی شکایت میکردی الان شناختی 

دوباره کلی خندیدیم

میگه من عکس آسمون اردبیل رو بردم تهرون هیشکی باورش نمیکرد همه میگفتن فتوشاپه :))

تقریبا یکی دو سالی هست از تهران اومدن اردبیل همین زمستون اومده بودن مادر و پسر خیلی خوش حرفین و باهم دوست شدیم از خاطرات کرونام گفتیم کلی حرف زدیم و خندیدیم

بعضی وقتا فک میکنم وفای مشتری ها تو محل کار بیشتر از کار و همکاره

جدیدا بشدت از کارم بدم میاد و هر روز و هر وز دارم متنفر تر میشم میدونم به کار ربطی نداره که من نمیتونم با حقوقش چیزی نه برای دلم و نه برای بقیه بگیرم ربط به این گرونی مسخره داره

ولی نمیدونم چیکار کنم

اگه کاری رو دارین که میتونین دلتون رو بهش خشک کنید و جوابگوی نیازاتون هست پس خوشبحالتون

همین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۱ ، ۱۶:۳۶
mina mesri

خبر کنسرت همایون شجریان مث بمب منتشر شده و دیگه نیاز ی به گفتن من نیست

و من که مشتاقم که برم چ کنم

اینجا نشستم و دارم اهنگاشو گوش میدم

دلم گرفته

خیلی

کاش یکی بود میگفت مینا بیا بلیط گرفتم برات     بیا دوتایی بریم

ولی کو

 

 

بگو که از غم عشقت 

چگونه جان برهانم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۰۱ ، ۱۷:۵۹
mina mesri