برای دلم

من همین یک نفس از جرعه ی جامم باقیست......

برای دلم

من همین یک نفس از جرعه ی جامم باقیست......

با خودم چ کنم

با گریه های شبونه ام چ کنم ، با دلتنگیام چ کنم، با بلاتکلیفیم چ کنم

خسته ام از خسته ام گفتن، جدی بریدم ،دیگه نمیکشم

خیلی بریدم، چیکار کردم ؟ به چ جرم و گناهی سرنوشتم این شد؟

چی خواستم که اینو دادی؟

دیگه از سی سال گذشته هاا، سی و سه سال شد نمیخای درستش کنی ،یه تاریخ انقضا بزن ، یه بگو که اینم صبرش اینقده ، اینم زجرش اینقد بسشه ،یه چیزی بگو یه کاری بکن 

خدایا واقعا وجود داری میشنوی؟

خیلی تنهام، میبینی

روزام دارم میگذرونم که بگذره بلکه تموم شه، خیلی احساس پوچی دارم خیلی

تولدم گذشت و شب مث همیشه به خودم گفتم امسالم تنها گذشت ،بدون تبریک گذشت

زندگیم خیلی لعنتیه، انگار که لعنت گرفته وجودمو ،کی؟ چرا ؟نمیدونم وشایدم من اینو فک میکنم

خسته ام در هر حال، چشام میسوزه

منم باختم، بدم باختم

تمومش کن همین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۰۲ ، ۰۰:۰۴
mina mesri

حوصله هیشکس رو ندارم

شبیه فیلما شدم

شخصیت یه فیلم سینمایی 

حس میکنم دارم به سمت مرگ میرم

حس میکنم قراره بمیرم

این سرما خوردگی منو خواهد کشت این حس منه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۲ ، ۰۰:۰۶
mina mesri

گفتم غم تو دارم 

گفتاغمت سر آید...

دروغ گفت، الکی گفت، خالی بست، دست به سرم کرد

مث همیشه

مث همه

دلم خیلی ازش خواست اما نداد ، داده باشه هم نصف و نیمه، حتی کمتر از نصفه

داد، نمیگم نداد اما منو ندید که بخاد چیزی بده ،منو تیکه پاره دید که یه زندگی اینجوری داد

به درد نخور  ،پر خواستن ،پر نداشتن

دلم خیلی چیزا خاست ولی نشد

یه وقتا میخام یه جایی برم تو دلم میگم کاش یکی بود منو میبرد ، کنار خیابون که منتظرم تو دلم میگم کاش یکی بود منو تحویل میگرفت

یه وقتا که تو خونه دلم میگیره هوا خوبه ،به خودم میگم کاش کسی بود باهاش میرفتم بیرون ، کاش یکی بود باهاش میرفتم سفر یکم دلم وا میشد ، مثلا این روزا که مریض شدم به خودم میگفتم کاش یکی بود برام آبمیوه می آورد ،دستمو میگرفت منو میبرد دکتر ،یوقتا جدی جدی حالمو میپرسید باهام حرف میزد یکم میخندیدم درد و دل میکردم حالم یادم میرفت ، اونروز ولنتاین به خواهرم گفتم کاش یکی بود برای منم گل میگرفت ، کاش واقعا یکی رو داشتم که این همه کاش نمیگفتم

کاش

زندگیم پر از کاش

من به یه نفر نیاز دارم تا باهاش باشم نه اینکه اینقد دور که حتی نمیشه دیدش

من خیلی احساس تنهایی میکنم ،خسته شدم از هر شب گریه کردن

غمهامو بغل کردن 

خیلی خسته ام

کاش بفهمی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۰۲ ، ۰۰:۵۷
mina mesri

نشستم و دارم سناریو خودکشی مینویسم تو سرم

انقد ناامیدم که جز مرگ به چیزی نمیتونم برسم

حالم خیلی بده

دوباره دیشب برای هزارمین بار فهمیدم هیچ کسی رو ندارم

توی این دنیای ویرون هیشکی منو نمیبینه

ما از اولشم اضافی بودیم

اسم دختر بودن که خورد به پیشونیمون همون موقع حکممون ابد ویک روز شد ، از همون روزی که فهمیدم دختر بودن یعنی اضافه بودن شروع کردم؛ نه من ؛ هممون شروع کردیم به باج دادن

باج چیزی نخواستن

باج برای چیزایی که میخای جنگیدن

باج از خودت گذشتن

باج خودتو ندیدن

باج بیش از حد مهربون بودن ، دلسوزی کردن

کردیم کردیم و کردیم فقط بخاطر یک چیز که بگن اضافه نیستیم

ولی اخرش هم دیدیم اضافه ایم

دلم میخاد همین الان بی معطلی مرگ بیاد سراغم و اخرین سکانس زندگیم هم خیلی زود تموم بشه

خسته ام از بلاتکلیفی

از انتظار ازاینکه میگم مااه بعد ماه بعد فصل بعد ، سال بعد، زمستون بعد بهار بعد ، عمر بعد

خسته ام الان ۳۲ ساله نه اون روز ،نه اون ماه و نه اون سال رسیده

همش دارم به خودم امید واهی میدم 

خوشبختی در کار نیس

بلاتکلیفم خیلی بخاطر شغلم بخاطر ازدواجم بخاطر دوست پسر بخاطر خونواده بخاطر زندگی

وااای که من چقد بدم میاد از بلاتکلیفی انگار یه درخت خشکم و بلاتکلیفی اون چوب کبریتی که میرنه به من و در کسری از زمان فقط خاکسترم میمونه

و انتظار باد این آتیشیه که به جونم افتاده ، سریعتر و باقدرت تر منو میسوزونه

خسته شدم دیگه آستانه تحملم خیلی پایین اومده 

فقط یه چیزی حل بشه شاید حس کنم منم آدمم ،نه مث اینکه داره حل میشه

ولی نه ۳۲ ساله خبری از حل شدن نیس

چ کنم راهی جز مرگ پیش روم نمیبینم

خسته ام بریدم

همین

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۰۲ ، ۱۳:۴۹
mina mesri

بخدا خطمو گوشیمو اخرش میندازم آشغال سطیل اخه

این همه به آدم فک و فامیل زنگ میزنه ، زندایی ، دایی ،خاله ،عمه ،پسر عمه دختر عمه ،نوه ی عموی پدر، عروس عموی پدر و...

میخام سرمو بکوبم به دیوار

به یه نفر که مجرده فقط دوستاش زنگ میزنن و عشقش تمام

اخه این چ وضعیه

بخدا خسته ام دیگه کلافه شدم 

خواهشا دست از سر من بردارین مرسی اح

سرم درد گرفت

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۰۲ ، ۱۸:۴۱
mina mesri

بی دلیل اومدم اینجا

حال خوبی ندارم دلم گرفته

بیرون داره برف میباره

پاهام یخ یخه

حموم کردم و اومدم بیرون سردمه ، زیر کلی لحافم که بلکه یکم گرم بشم

امروزم مث هزاران روز دیگه گذشت

بازم تنها بودم

بازم زیر دوش گریه کردم

دلم لاکردار درست نمیشه

حس ندارم انگار که از همه ی عالم جدام فک میکنم که زندگیم از این حالت در نمیاد ... نمیدونم فکر میکنم

خوبه زیادم بد نیس ولی من دلم میخاست یه شکل دیگه ای بشه بعدد۳۲ سال ، مثلا تجربه زندگی مشترک یا تجربه داشتن فرزند و حتی تجربه داشتن یه شغل آبرومند، و یا زندگی توی یه جای دیگه و یه فصل جدید

خلاصه که ۳۲ سالمون این فرم بود خوب یا بد الان مستحق یه زندگی جدیدم شایدم من اینطور فکر میکنم.

نقطه سر خط.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۰۲ ، ۰۱:۲۷
mina mesri

پاییز هم یک ساعته که تموم شده و الان توی اولین ساعات زمستونم

ایشاله که خیره

یلدا بود امشب ، کلی خوردیم کلی ، همه چی قاطی پاطی

 خوب بود خوش گذشت ولی آخر شب اومدم پایین سزن گوش دادم و گریه کردم

شاید آخرین پاییز و یلدایی باشه که بصورت مجردی با خونواده ام شایدم نباشه نمیدونم

زندگی خیلی عجیبه

دیشب خوابای رنگی رنگی دیدم ، خواب دیدم توی یه دشت سرسبزم و رودخونه ها روون من با لباس حریر سبزم که انگار از طبیعت بود میچرخیدم و میرقصیدم با آب رودخونه بازی میکردم چقد قشنگ بود

دلم خاست واقعا ، میدونم بدنم نیاز داره به اینجور جاها

خدا لعنت کنه بی پولی رو و عاملین بی پولی رو.

ایشاله که زمستون بهتر از همه فصلاش باشه ۴۰۲ که کلن تا اینجا ر*د واقعا سال خوبی ندیدم امسال رو  در کلیت فقط اشک ریختمو اشک بابت افسردگی ، خدا نکنه غم بیاد سراغم 

ایشاله که شادی بیاد بسمتمون 

ناشکری نکنم

شکر خدا

یه ک * نمونم بخاریم 

شکر خدا

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۰۲ ، ۰۱:۱۲
mina mesri

دلم میخاد یه چیزایی بنویسم 

دلم میخاد یه چیزایی بگم

حتی دلم میخاد یه چیزایی رو بشنوم

واقعا خیلی نیاز دارم خیلی

دلم خیلی گرفته ، دیگه جدن خیلی احساس تنهایی میکنم،هیچ کسی کنارم نیس...

هیچ وقت انتظار این حال و روز رو نداشتم ،هرگز

فک نمیکردم بزرگ شدن این ریختی باشه

من که کاری به کسی نداشتم چرا حال روزم اینه ، به کدامین گناه یه زنده به گورم؟!!

خسته ام یا تمومش کن یا تموم!

همین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۲ ، ۲۳:۳۴
mina mesri

امروز برای چندمین بار فهمیدم اشتباه کردم دوباره اشتباهی انتخاب کردم 

همون روزای اول باید میفهمیدم قرار نیس بخندم قراره گریه کنم همون موقع که گفت راسته که ترکا نمیفهمن باید میفهمیدم قراره تا ته اش من نفهم باشم

راستش دیگه هیچ انگیزه ای ندارم

هیچ حسی ندارم ، حاالم بهم میخوره

از خودم متنفرمم

توی یه رودروایسی گیر افتادم ، امروز تصمیم گرفتم تموم کنم

نمیدونم حالم خوب نیس

حس بدی دارم حتی به خودم  

نمیدونم من خیلی خود خواهم فک کنم شایدم نه زیادی خودحقارتی دارم...

خنده داره زندگیم یه تراژدی تمومه 😅

میخاستم بزرگ که شدم کارگر بیارم برا کارام الان دنبال اینم که کارگر یکی باشم خنده داره مگه ن؟!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۰۲ ، ۲۳:۲۶
mina mesri

کاش هیچ وقت نمیشناختمت

کاش لااقل نزدیک بودی

چن تا کوچه اونورتر 

کاش همه چیز زندگیم درس بود و فقط تو اونور دنیا بودی

کاش یه جای زندگیم درس بود میگفتم فقط مشکلم تویی

بنظرم مقصر تو نیستی 

مقصر منم نیستم

این رابطه دست و پا شکسته دقیقا مال زندگی من هست ، مال من بود ، این زندگی بی سر وپا لیاقتش یه رابطه ای هست که نه میتونم بگم دارم و نه میتونم بگم ندارم

خسته ام بی حوصله ام

نمیتونم حرف بزنم حوصله گفتنش رو ندارم 

خیلی تنهام خیلی احساس تنهایی میکنم

همین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۰۲ ، ۲۲:۰۰
mina mesri