برای دلم

من همین یک نفس از جرعه ی جامم باقیست......

برای دلم

من همین یک نفس از جرعه ی جامم باقیست......

بایگانی

نموندی پای حرفاتو همینه فرق من با تو

تو یادت رفته اما من هنوزم دارم حرفاتو

تا حالا صد دفعه شهرو واسه دیدن تو گشتم 

با خنده رفتم این راهو  ولی با گریه برگشتم

بر گرد

برگرد دوباره پیشم  بی تو دارم دیونه میشم 

نمیدونی که چقد هواتو دارم

عطریو که جا گذاشتی زخمی که تو سینه کاشتی 

من تموم یادگاریاتو دارم.......

برگرد دوباره پیشم 

که دارم دیوونه میشم

بس که تنهایی نشستم پشت شیشه 

برف وبارون که بیاد این زمستون که بیاد 

میدونی تنهایام چن ساله میشه 


چن ساله میشه؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۲
mina mesri

زان یار دلنوازم 

شکریست با شکایت 

گر نکته دان عشقی  بشنو تو این حکایت 

بی مزد بود ومنت هر خدمتی که کردم 

یا رب روا نباشد مخدوم بی عنایت.......

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۸:۰۰
mina mesri
همیشه عادت دارم وقتی از خدا چیزی میخام به زبون روزه ام قسمش بدم .............
هیچ چیز به اندازه ی تقدس کاری نیست که فقط وفقط برای رضای خدا انجام میدی" روزه  "خیلی راحت میشه گفت جز عباداتیه که هیشکی نمیتونه بگه من برا چش هم چشمی وریا گرفتم ویا یکی گرفته ، چون کسی نمیدونه ونمیفهمه که تو تشنه ای یا نه، خوردی چیزی یا نه .........پس نمیشه روش مانور داد از طرفیم ادما به جایی کشیده شدن که روزه خوار رو بهتر از روزه دار میدونن وبهش افتخارم میکنن .......
رضای خدا قشنگ تو روزه داری هست .......والا فک نکنم هیچ چیزی ارزش اینو داشته باشه که توی این هوای گرم تشنه وگرسنه بمونی الا رضایت خدا............بخاطر خدا قدم برداشتن چیزی هست که لذتی بالاتر از اون نیست .......یادمه یکی از دبیرامون بهمون میگفت  هیچ وقت وقتی به کسی کمک کردین تو دلتون نگین دلم سوخت  ،برا دلتون کاری نکنین برا رضای خدا دلتون رو نرم کنین ........
حالا بماند که چقد اویزه ی گوشم  بوده  یا نه ........نمیدونم ایا جار زدن این که برای رضای خدا کاری انجام دادن ،کار درستیه یا نه ؟ اما من دوس دارم بگم کم کم اش به خودش  نه اینکه منتی توش باشه  اما دوس دارم  جار بزنم که  برای رضایتش باید زندگی کرد باید نفس کشید . درسته که میگن  نباید جار زد اما فک کنم همیشه گفتن انجام کار نیک  بدم نیست ،یه جورایی تبلیغ نیکیه .......شبکه تهران  یه برنامه ای داره به اسم جشن رمضان ......یه وقتا ماها نه اینکه نخوایم یادمون میره که ادمایی هستن که باید بهشون کمک کنیم .......بودن اینجور برنامه ها یادمون میاره که  هستن کسایی که باید دیده بشن ........
نمیدونم دقیقا ساعت چن میده ولی فک کنم ساعت22 باشه  .......من چن تا شو دیدم  ولی فک کنم  قسمت حمید گودرزی بهترینشون بود .......
درسته که  جلوی دوربین جار زده میشه اما جوری هست که یه عده ادمو از خواب بیدار کنه ........اینم یه جور جلب رضایت خداست
پیشنهاد میکنم حتمن ببینید 
همین
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۶:۰۹
mina mesri

یه وقتایی هست که همه چیز برات بیمعنی ان ومزخرف .......

از همه چی وهمه کس بدت میاد ........حوصله ی خودتو نداری  چه برسه به یکی دیگه .............

الان اونطوریم ......حال ندارم ....حتی حال نوشتن ......

از یه طرفم روزه امونمو بریده ......از یه طرفم حس تنفر........وای که چقد من میخام از این کلمه فرار کنم اما همیشه وهمه جا یکی هست ویه چیزی هست که مغزم مدام ارور  بده" ازت متنفرم" ......بلا فاصله ام به خودم میگم نه بی خیال شو متنفر نباش اما در یه ان میفهمم که بعله دیگه تمومه ........صد سال سیاه درست بشو نیست که نیست ............در حال حاضر از کسی متنفر نیستم  فقط حوصله ی کسی رو هم ندارم حتی خوده خودم...............

من چقد ادم ****ایم.......وبی خود که حتی رو حسای خودمم کنترل ندارم .......

پ.ن :این متن در حس همین لحظه نوشته شده وبه کس خاصی توجه نداره اما به مکان چرا داره ......اون مکانم اینجاست که حوصله اشو ندارم .

همین

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۶:۵۴
mina mesri

تو ماهی ومن ماهی این برکه کاشی

اندوه بزرگیست زمانی که نباشی


اه از نفس پاک تو و صبح نشابور

 از چشم تو وچشم تووحجره فیروزه تراشی........


پلکی بزن ای مخزن الاسرار 

که هر بار فیروزه والماس به افاق بپاشی


هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم

 اندوه بزرگیست چه باشی چه نباشی.......

علیرضا بدیع


توی حیاط.........در حال گوش دادن به اهنگ با صدای حجت اشرف زاده...........عاشقشم........

حالم زیاد خوب نیست.......چون اندوه بزرگیست چه باشی چه نباشی.......

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۲۳:۲۵
mina mesri

تازه فهمیدم برای داشتنت باید بهای زیادی بدم 

ومن

فقیر تر از اونی هستم که تو رو داشته باشم......ً

اما جزای فقیر بودن ایا اینه ؟

بی تو باشم؟

سخته خیلی سخت وتنها کسی که خبر داره هم خود خوده تو هستی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۲۲:۵۷
mina mesri

من آن نی ام که حلال از حرام نشناسم ......

شراب با تو حلال واب بی تو حرام 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۱
mina mesri
سلام بر ماه خدا 
سلام بر خدا 
سلام بر عشق ........
اللهم صل علی محمد وال محمد.....

تمام کیف روزه داری به اینه که تابستون باشه ،گرما باشه ،روزه باشه وخدا باشه .........
رمضون رو تو تابستونا بیشتر دوس دارم وداشتم چون یه حال وهوای دیگه ای داره و روزه بودنو با تموم گوشت وپوست واستخونت میفهمی .....البته اگه بهونه زخم معده رو نداشته باشی .......نمیدونم ادما از زندگی چی میخان الا لذت ؟وهیچ لذتی بالاتر از روزایی نیست که سر سفره افطار منتظر باشی ........ادم اگه اینا رو هم نفهمه که  نفس کشیدناش بی معنی یه .........
البته حقم دارن خب گشنشون میشه .....خیلیام تو سن سی سالگی هنو به سن تکلیف نرسیده خب سن تلیکف به بلوغه ،وقتی طرف حتی مغزشم رشد نکرده حتی از پس حرف زدنای روزمره اش بر نمیاد ازش چه انتظاری...........
به هر حال من اگر خوب وبدم تو برو خود را باش ........به من بقیه ربطی ندارن اما کاش یه وقتا به حرف خدا گوش کنیم تا اونم به حرف ما گوش بده هر چند اون مثه ما اهل چرتکه انداختن نیست ........
امروز روزه ام  .........اللهم صل علی محمد وال محمد .........بابام هنوز نمیدونه چون کاملن مخالفه اینه که تو ماههای غیر روزه بگیری فک کنم هنوز فک میکنه من به سن تکلیف نرسیدم .........تو مردادی که ماه رمضون بود دو روز رفتم استقبال بابام ابرومو برد هر کی میمومد میگفت مینای ما دو روز رفته پیشواز .......
بابا بزرگ من یه مثلی داشت  خیلی قشنگ بود .......
بیری بیرینه دئیر کی گورسن بیر آیی اورج توطان ائشک وار .......دئیر کی بئله اوکوزدر وار قاباغینادا  گیدیر..........:)
شرمنده اگه تونستین بخونین که هیچ نتونستین .......شرمنده .......
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۳
mina mesri

دیشب نمیدونم چرا یاد اونروزا افتادم و......
کلی تو ذهنم کلمه ومقدمه چیدم که ازش حرف بزنم اما ...راستش الان میبینم اصلن هیچ لزومی به یاد آوری نیست ........اما شاید برا بقیه یه درس عبرت حسابی باشه ......
فعلن نمیخام در موردش حرف بزنم .......الان دلم از دروغ آدما بد جور گرفته .........چطو میتونن راحت دروغ بگن .......نمیخام بگم من اهل دروغ نیستم شاید همین جمله بزرگترین دروغ باشه اما تا میتونم سعی میکنم دروغ نگم یه وقتا که مجبور میشم سر حرفای الکی به یکی دروغ بگم همش عذاب این که سرشو گول مالیدم راحتم نمیزاره .....وای چقد بدم میاد از اینکه یکی سرم کلاه بذاره ومن سر یکی کلاه بذارم وحسابی احساس زرنگی کنم ........یه وقتا ادم اصلن میدونه که طرف داره چیکار میکنه اما به روی خودش نمیاره  ومن چقد بدم میاد که طرف مقابل تو رو خر فرض کنه ......
حس میکنم همه ادمایی که دروغ میگن فک میکنن طرف مقابلش دوتا گوش دراز داره .........غافل از اینکه اون تو دلش میدونه که دروغ میگی ........دروغ خیلی زود معلوم میشه خیلی زود اما نمیدونم چرا حتی خودمم متوسل میشم به این عمل قبیح...........
میشه خیلی رک وراحت گفت نمیخام .......مگه کسی مجبور میکنه که پشت هم قصه ببافی.........وااااای خدا
چقد دنیا زشته ......وخیلی بی رحم
گریه نمیکنم که خواهند گفت از استخوان درد است .......
اینم اون روز.......دوباره قصه بی مهری ادما
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۲۳
mina mesri

دیدن دگر اموز وشنیدن دگر اموز.........



علامه اقبال لاهوری

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۳
mina mesri