88
امروز یک فوج پرستوی سیاه داشتن برمیگشن به اشیانه
چند قدم که جلو تر رفتم یه پرستو پرزنان تنها و عقب مانده از بقیه داشت با تمام قدرت به سمتشون میرفت
بالای پل هوایی پر از اتفاقا و منظره های محشره
بعد از مدتها دیگه نمیترسم از پل هوایی بلکه حالمو خوب میکنه وایمیسم و رفتن خورشید پشت ساوالان رو نگاه میکنم و ته ته دنیا رو میبینم
اولش که دفترمون رو عوض گردیم واقعا برام ترسناک بود الان ولی حالمو خوب میکنه هر روز دارم شاهد کوچ پرستوها میشم
حیف که دروبین خوبی برای ثبت ندارم
هر چند اگه بود هم مهارتی نبود
ونه مهارت شرح اون همه زیبایی
اون پرستوی سیاه تنها من بودم ولی
یه شعری از وحشی بافقی داره تو فضای مجازی وایرال میشه که مهران مدیری میخونه
اونجاش که میگه : طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط میگفت خودرا کشتمو درمان خود کردم
من خودمو میکشم و درمان خودم میکنم من تا اخرین لحظه برای خودم خواهم جنگید به خودم قول دادم