برای دلم

من همین یک نفس از جرعه ی جامم باقیست......

برای دلم

من همین یک نفس از جرعه ی جامم باقیست......

۳ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

داره تموم میشه

امسال هم...

ولی دلم میخاست یه  جور دیگه ای تموم میشد امااا کی به دل خواست من بود که الانم باشه 

دلم میخاست امسالم فعالتر باشه حالا که از سر کار اومدم بیرون بیشتر خوش بگذرونم بیشتر زندگی کنم اما افسوس زندگی نذاشت 

دلم میخاست دیگه توی دهه چهارم زندگی با یکی باشم باهاش وقت بگذرونم اما بازم نشد جبر نذاشت زمونه نذاشت یا زمان نذاشت واقعا نمیدونم

از زندگیم راضی نیستم از اینی که هستم راضی نیستم فک کردم وقتی که زرنگ باشم باهوش باشم درست باشم پاک باشم همه چیر رو خواهم داشت اما نتیجه چیز دیگه ای شد

نتیجه این شدم

هیشکی از دلم خبر نداره کسی چ میدونه که من تو ۳۲ سالگی نباید لنگ کار باشم لنگ رابطه باشم لنگ شوهر باشم یا لنگ حتی یه دیقه زندگی که دلم میخاد

با گریه کردن چیزی درست نمیشه میناا

الانم بخواب فردا صبح قراره بری پی کاری که هرگز دوسش نداشتی که احتمالا قبول نکنن چی بگم اگه شد که هیچ دوباره شروع مجدده اگه نشه میبوسم میزارم کنار 

هفته پیش دلم میخاست درست کنم برم شمال ولی نشد چقد استرس و اضطراب بیخودی داشتم

من چقد بدبختم 

نمیدونم دلم چی میخاد مگه چیزایی که میخام رو دارم 

پی به اینایی که داری هر چند بد هر چند  کم هر چند خیلی خیلی کم خوب قانع باش مینا

قسمت تو همین بوده که بر سرت گذشته همین.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۰۱ ، ۰۰:۴۱
mina mesri

امروز روز تولدم بود

مث همیشه تنهااا

از زندگانیم گله دارد جوانیم 

خیلی غمگینه این شعر و زندگی من

این روزااابد جور به بد شانسی خودم میرسم یا بهتر بگم دارم با چشمای کاملا باز نگاهش میکنم از شانسم باید کلاس داشته باشم در حالی که نمیخاستم میخواستم استراحت کنم  و برم شمال چن روزی بعد از تموم شدن قالی ولی درست فردای تموم شدن قالی این حالمه شمال هم کنسل شد 

البته از یه طرفی هم خوب شد بعد از اینکه متهم شدم به پول دوستی دلم میخاست نرم دلم خواست نرم که اینقدی که برام هزینه میکنه هزینه نشه ، من در جریان پول دوستی خودم نیستم انگار چ انتظاراتی دارم چرا من اینقد بد شانسم در عین این که فک میکردم با بقیه فرق داره دیدم دقیقا شبیه بقیه ست تنها دلیلم اینه که از اینجا برم برم فقط دور شم ، نمیدونم به چ قیمتی ولی میخام برم ،خستگی نایی برام نذاشته ،شاید انتخابش نکنم برای رفتن ،میدونم کار درستی نیس ولی من لیاقتم تنهاییه

من فک کنم با تنهایی بتونم بقیه راه رو ادامه بدم اگه فقط بزارن

نمیدونم چی بگم 

خیلی اوضاع پیچیده ای دارم

اینم از سی و یک سالگی که تمام شد 

همین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۰۱ ، ۰۰:۴۵
mina mesri

بلاخره قالی تموم شد،بازم اسفنده و تب خال زدم

یه روز نگذشته از تموم شدنش تو گروه میگن کلاس لازمه ،من میترسم استرس دارم 

چرا برای من استراحت ننوشتن چیکار کارکردم که تو طالعم اینا رو نوشتن

ترس رو

اضطراب رو

چ کنم چ کنم رو

خسته شدم بقول ترکیه ای ها بیککدم خیلی زیاد

دلم میخاست قالی تموم شد برم شمال یکم استراحت کنم رفتنم هم واقعا در حال حاضر برام هبچ لطفی نداره برم تو استرسم برگردم توی اضطراب برمیگردم 

نمیدونم چ کنم

خدایاااا

راه گشایش بزار جلو پام

کارم خیلی پر استرسه

چ کنم خدا، خسته شدم از بلاتکلیفی ،تکلیفمو زودتر روشن کن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۱ ، ۱۷:۵۳
mina mesri