داره تموم میشه
امسال هم...
ولی دلم میخاست یه جور دیگه ای تموم میشد امااا کی به دل خواست من بود که الانم باشه
دلم میخاست امسالم فعالتر باشه حالا که از سر کار اومدم بیرون بیشتر خوش بگذرونم بیشتر زندگی کنم اما افسوس زندگی نذاشت
دلم میخاست دیگه توی دهه چهارم زندگی با یکی باشم باهاش وقت بگذرونم اما بازم نشد جبر نذاشت زمونه نذاشت یا زمان نذاشت واقعا نمیدونم
از زندگیم راضی نیستم از اینی که هستم راضی نیستم فک کردم وقتی که زرنگ باشم باهوش باشم درست باشم پاک باشم همه چیر رو خواهم داشت اما نتیجه چیز دیگه ای شد
نتیجه این شدم
هیشکی از دلم خبر نداره کسی چ میدونه که من تو ۳۲ سالگی نباید لنگ کار باشم لنگ رابطه باشم لنگ شوهر باشم یا لنگ حتی یه دیقه زندگی که دلم میخاد
با گریه کردن چیزی درست نمیشه میناا
الانم بخواب فردا صبح قراره بری پی کاری که هرگز دوسش نداشتی که احتمالا قبول نکنن چی بگم اگه شد که هیچ دوباره شروع مجدده اگه نشه میبوسم میزارم کنار
هفته پیش دلم میخاست درست کنم برم شمال ولی نشد چقد استرس و اضطراب بیخودی داشتم
من چقد بدبختم
نمیدونم دلم چی میخاد مگه چیزایی که میخام رو دارم
پی به اینایی که داری هر چند بد هر چند کم هر چند خیلی خیلی کم خوب قانع باش مینا
قسمت تو همین بوده که بر سرت گذشته همین.