حال نوشتن ندارم......
همین
خدا رو شکر
کفشایم کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بابام که چی بگم والا!
اوضاع کاری خوبه
خرید ؟ چی هست؟
سبلان پا برجاست .......بعد زمستون کمتر میشه دید زدش
دلشوره چک ،فک کنم داره حل میشه
مبل،میترسم از بابا
قالی هم که موند
شب کوک رو میبینم
تمام سعیم اینه که روی قولم پا بند باشم
دفترمو ننوشتم اما...
زندگی میکنم
نفس میکشم
مگه میشه باشی و تنها بمونم...
تحمل نداره نباشی دلی که تو تنها خداشیییییییییییی......
خلاصه ای از اتفاقات این روزا دم عید .....روزهای اخر زمستون که من عاشقشم
همین
فک کنم دم دمای عید ادم انقدر کار و دل مشغولی داره که اصلن وقت سر خواروندن نداره .....اتفاقا زیادم سر ادم میخاره از بس دیر به دیر میره حموم با این اوضاع گردگیرایی خونه ،کلن تار عنکبوت بسته ...
ولی وقت برا نوشتن خوندن یه غزل همیشه هست
از چن روز پیش همش میخاستم مثنوی معنوی بزارم اما اصلن وقت نشد ولی الان دلم غزل میخاد
شور دیدارت اگر شعله به دلها بکشد
رود را از جگر کوه بـه دریا بکشد
گیسوان تو شبیه است به شب اما نه!
شب که اینقدر نباید بــه درازا بکشد
خود شناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد
عقل یک دل شده با عشق فقط میترسم
هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد
یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است
وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد
زخمی کینهی من این تو و این سینهی من
من خودم خواستهام کار به اینجا بکشد
حال با پای خودت سر به بیابان بگذار
پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد
پ.ن:فاضل نظری مثه همیشه هم زیبا گفته و هم عمیق
باید زیاد بهش فک کرد ،پیش از انی که تو را عشق به صحرا بکشد
2:اگه تونستم تا سال نو یه غزل قشنگ از حامد عسگری هم میزارم خیلی وقته که ازش شعری نزاشتم هر چند چن وقت پیش داشتم گزیده اشعارشو میخوندم ..........یاد یه اتفاق با مزه هم افتادم ،یه شب که شعر ازش خوندم وخوابیدم صبح که بیدار شدم هنوز از جام بلند نشده ناخود اگاه بلند بلند گفتم :تو را هر قدر عطر یاس و ابریشم بغل کرده ، مرا صدها برابر غصه وماتم بغل کرده...
ههههههه....خواهرم داشت جلو اینه موهاشو میبست با تعجب برگشت نگام کرد بنده خدا فک کرد دارم تو خوابمم شعر میخونم:))))))))
اگه عمری بود همین غزلو میزارم ......میخام همین روزای اسفند ماه همین امسال با عطر یاس عطراگین باشه و سال بعد که میخونم بفهمم که حال دلم چقد خوب بود با غزل درست تو کمتر از بیست روز مونده به سال جدید
همین
94/12/10
این روزها
گدایی میکنم
ازمردم شهر ،دستهایشان را
این انگشتان برای حساب روزهای نبودنت کم اورده اند
فرشاد بیات
یکی از جذابترین ماههای سال ماه اسفنده ....
هرچند از راه نرسیده بوی خریداشو شلوغی خیابونا وبازارا به گوش میرسه
البته نباید از این نکته بسیار مهم غافل شد که همه این اتفاقا و ذوق داشتنا وقتی خیلی پر رنگتر هست که پای پولی در میون باشه.....وگرنه ...
بقول یه عزیزی
خدایا جیبامونو مثل دلامون خالی نذار.......امین
خواهرم میگه چن وقت پیش یکی از این کسایی که هستن وایمیاستن جلو پاساژا ومغازه هاشونو تبلیغ میکنن به یه اقایی گفته اقا همه جنسامونو حراج کردیم ببین پالتو هامون چقد ارزونه .....یارو هم در عین خونسردی وناباوری برگشته با صدای بلند گفته اقا بگو هزار تومن وقتی ندارم چی بخرم .....:)))))))))))
البته راستم گفته والا
اما خب فارغ از دغدغه همیشگی که همون پول هست بایرام آییی یه چیز دیگه است .....پول که همیشه خدا نیست مهم دل خوشه که این روزا ادما دارن ......انگار همه ماه رو صب کردیم که نزدیک عید بشه حتی خلال دندونمونم بخریم .....خدایی دلچسبتر از این هست ......حالا دوست من همه سالو برا گوشیش شارژ نمیخرید میگفت گذاشتمش دم عید بخرم ....حتی در این حدم داریم .......حالا من که به این سن رسیدم تا حالا نفهمیدم که چرا ادم همه ی لزومات زندگیشو نگه میداره تا دم عید بخره ....نمیدونم چرا؟
بنظر من همه ی این اتفاقای ریز و درشته که برای هیجان به دست اوردن همهی ایده ال ها ،عید رو برامون جذاب وجذابتر میکنه .....
همه چیز عید وسال تحویل خوبه وعالی یه جور هیجان وخوشحالی وتحول وسر زندگی هست بغیر چن تا نکته اساسی یکی این که وقتی سال تحویل میشه یه جور افسردگی فلسفی به سراغ ادم میاد یه چیزی شبیه به این که :سنت بالاتر رفت وداری پیر میشی
این نوع افسردگی رو خودم کشف کردم البته این نوع افسردگی زمانی که به روز تولدت نزدیک میشه هم هست .....یه نوع دیگه افسردگی هم هست که خواهر گرامیم کشف کرده که بهش میگه افسردگی بعد از حمام .....البته جزییاتشو از خودش باید بپرسم بعدا در یه پست مفصلن در موردش مینویسم......
بدی دیگه عید سر وصدای ناشی از ترقه واین چیزاست که من ازش بیزارم وحتی همین الانم داره از کوچه به گوش میرسه
و بدی دیگه دید وبازدید عید هستش که من با بازدیدش خیلی مشکل دارم (البته دارم با ترس از این جمله یاد میکنم چون ممکنه برام اتفاقی بیوفته که خدای نکره خدای نکرده .....اونوقت خواهران محترمم هی بهم سرکوفت بزنن که این ناشی از ناشکریت .....پس بگذریم از این جمله)
بدی دیگه اشم فک کنم برای سرپرستای خانوارها هستش که پرهزینه هست وپول وپول وپول نیاز داره
دیگه مابقی خوبی وخوشی
پس برای همه ی این خوشی ها باید خیلی زیاد شاکر باشیم
الحمدالله...الحمدالله...
همین
پ.ن 1:اگه برا شما هام بدی داره خوشحال میشم منم در جریان بزارین :)
2:این اکتشافات مال من و خونواده منه پس خواهشا سرقت روانشناسی نشه(ایکون چشمک)
3:یادم هست ......ممنون بابت این که تو برگشتی به این خونه وبه دلم...
خنک ان دم که بگویی
که بیا عاشق مسکین
که تو اشفته ی مایی
سر اغیار نداری
مولانا- یاداشت در روز 7 ،نهمین ماه سال نودچهار
همین
و چه بی ذوق جهانی که
مرا
بی تو ندید....
محمد علی بهمنی
اردبیل داره برف میاد
بلاخره اون طور که دلم میخواست برف میاد.....
چیه ادم خجالت میکشه دوتا دونه برف .......به این میگن برف .....
خدا جون دوسه روز همینجوری باشه ......عاشقتم
شکر
مثه عکس رخ مهتاب که افتاده در اب
در دلم هستی وبین منو تو فاصله هاست....
اینروزا هم داره میگذره
گاهی با جنگ ودعوا
گاهی هم به صلح وارامش
اما هنوز هیچ کدوم از گلایه هام از بین نرفتن و هنوزم اصرار من برای بودن تو
دارم تمام سعیمو میکنم که خودم باشم
راستی یادم نرفته هنوز باید خیلی چیزارو نگفت .....
امروز اخرین دوره از کلاس خیاطی بود و امتحانش ،با تمام دلخوریام ،مربیمون چیزی که دوخته بودمو پسندید اینو مینویسم که یادم بمونه کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من......مامان بزرگ تو بیمارستان بستریه و من همین الان از پیشش میام با اینکه هوای بیمارستان باهام سازگار نیست ولی امروز خوب بود......شبام سرم به فیلما گرمه .......اخ گفتم فیلم
کیمیاااااااا........فک کنم صدا وسیمای جمهوری اسلامی فقط یه کیمیا رو تو افتضاحیه خودش کم داشت که اونم به کلکسیونش اضافه شد .......تبریک میگم به این روش اسلام پروریشون ........حتی نمیشه گفت متاسفم برای نویسنده ای که این همه ملت رو سر کار گذاشته وکارگردانی که گفت کیمیا نماد یک بانوی ایرانیه........متاسفم برای طرز فکرش یا بانوی ایرانی رو نمیشناسه یا واقعن از افتضاحی که به بار اورده خبر نداره...........اولین باری که فیلم کیمیا رو دیدم یه مادری بود که بعد از بیست سال پسرش رو میدید بخاطر آرش نگاه کردم وحالا دیگه نمیخام نگا کنم ..........فک کنم دیگه ماها عادت کردیم به سریالایی که دختر ایرانی از شوهر اولش جدا میشه تا به عشق سابقش برسه ...
وقتی همه میگفتن اخرش کیمیا از ارش جدا میشه وتا با پیمان ازدواج کنه باورم نمشد نویسنده انقد سطحی باشه که یه همچین کاری بکنه اما حالا مطمئن شدم نویسنده یه همچین نظری داره.....
اگه این اتفاق بیوفته
قبل از همه برای خودم متاسفم بعنوان یک بانوی ایرانی که کیمیا نمونه بارز منه.......
متاسفم برای ادمایی که فک میکنن همه سرشونو تو برف کردن.......
به هر حال ما عادت داریم به برنامه های اب دوغ خیاری .......هرچقدرم برنامه ای خوب و وزین باشه به همون اندازه دشمن داره وزودی از انتن برش میدارن که مباد انتن تلویزیون برنامه ی خوبی ببینه.......
این نیز بگذرد...
همین