برای دلم

من همین یک نفس از جرعه ی جامم باقیست......

برای دلم

من همین یک نفس از جرعه ی جامم باقیست......

بایگانی

۵ مطلب در آبان ۱۴۰۴ ثبت شده است

من خیلی خوب بلدم قید بزنم

قید چیزایی که دوس دارم ، اینا که چیزی نیس، قید لباس رو میزنم قید شب یلدا رو هم میزنم وقتی از بزرگ تا کوچیک برا کسی مهم نیستم وقتی میخوام و نمیشه چرا خودمو درگیرش کنم

نمیدونم از وقتی اومدم حس اینکه ذره ای از اومدنم خوشحالن نشدم البته برام مهمم نیس خوشحال نیستن، ذره ای سعی در این ندارن ک بهم خوش بگذره من وقتی برم شهرم دیگه خیلی کمتر از اینم میام دیگه کم کم باید اینجا رو فراموش کنم حتی اگه اونجا از دلتنگی و تنهایی و غربت بپوسمم

چی بگم 

شاید پشیمون بشم از این چیزایی ک نوشتم

اما حسی ک اکنون دارم از همه از تک تکشون

همین

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۴ ، ۲۳:۳۱
mina mesri

امروز اومدم اردبیل

ولی تنهایی اومدم

شلوغی اینجا هم برام یکم اذیت کننده ست

نمیدونم چ مرگمه ن تنهایی میتونم و ن این همه شلوغی رو

واقعا خونمون و این حجم از داد و شلوغی و سر و صدا برام سخته

بلاخره خونواده ام هستن.

ایشاله ک خیره

ایشاله همه چیز درست میشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۰۴ ، ۱۷:۲۱
mina mesri

تنهام

به معنی واقعی

توی شهر غریب

تنهایی توی خونه سوت و کور

خیلیها هستن که شهرشونو خونواده شونو ول میکنن و میرن شهر غریب کار میکنن تنهایی منم میشم یکی از اونا ، اینکخ ناراحتی نداره

زن به این گنده گی 

همینو بگو

دلم هیچی نمیخاد

بی انگیزه ، بی فکر ، بی حال دراز کشیدم

توی هفته گذشته دو تا رمان تموم کردم چشمهایش ک خیلی وقت بود دستم بود و بامداد خمار

جفتشونم بد نبودن

دلم پول خیلی زیاد میخواد

دلم میخواد دیگه اینقد علیل و ذلیل نباشم لااقل

فقط باید خدا آغوش باز کنه

همین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۴ ، ۲۲:۴۰
mina mesri

دارم میترکم

خدایا چیکار کنم

خسته ام

بسمه به جون تو

نمیتونم بکشم...توانشو ندارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۴ ، ۲۲:۳۰
mina mesri

توی دنیایی که جایی برای من نیست

اصلا باورم نمیشه که بلاخره نشد ، تمام عمرم رو بیهوده برای آموزش و پرورش گذاشتم

بیخودی خودمو توی بهترین سالای زندگی مچل دست این و اون کردم و خوش نبودم پراز استرس و اضطراب زندگی کردم چرا؟؟؟

چرا به کدامین گناه آخرش شدم این

مگه چن بار قراره زندگی کنم بیخودی جوونیمو دادم 

دلم داره میترکه

نمیدونم چ کنم ، چیکار کنم به چی پناه ببرم.

چی میخواستم چی شد

توی زندگی هر تصور و خیال و رویای شادی داشتم ، توی زندگیم عکسش شد 

همش زندگیم پر از تنش و اضطراب شده

امیدوارم خدا درستش کنه

همین.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۰۴ ، ۱۶:۵۵
mina mesri