رفتن
من احساس تنهایی میکنم
دلم تنگ شد نرفته
شهر غریب همه گفتن سخته
امیدوارم یارخوب آسونش کنه
امیدوارم
خوابم نمیبره
رفتن
من احساس تنهایی میکنم
دلم تنگ شد نرفته
شهر غریب همه گفتن سخته
امیدوارم یارخوب آسونش کنه
امیدوارم
خوابم نمیبره
سال جدید
زندگی جدید
شهر جدید
یه حس عجیبی دارم این روزا
بازم شک اینکه درست اومدم درست انتخاب کردم توی تنم مثله خوره افتاده
چ کنم؟!
شاید درست بشه هنوز اولشه
تنها چیزی که بیشتر اذیتم میکنه به خودم میگم: من انتخابت کردم کاری از دستم برنمیاد برات، بسوز و بساز
حافظ گفتاا
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
من باور نکردم
سختمه این روزا
ایشاله بهتر بشه فقط امیدوارم
انگار که آخر و عاقبت خوبی در انتظارم نیس
نمیدونم
شاید