برای دلم

من همین یک نفس از جرعه ی جامم باقیست......

برای دلم

من همین یک نفس از جرعه ی جامم باقیست......

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۳ ثبت شده است

چقد دلم گرفته چقد خسته ام چقد حالم بده ، کاش یکی بود بهش میگفتم، و اون بجای خوابم میاد میگفت من هستم کنارتم پیشتم ، نه الکیا نه حرفی ، واقعا حس میکردم کنارمه تو دلخوشیام تو شادیام

شایدم اصلا الکی میگفت 

الکی میگفت من کنارتم حتی به اینم نیاز دارم

کاش هیچ وقت بدنیا نمی اومدم

و یا هیچ وقت بزرگ نمیشدم و یا اینقد ناموفق نبودم از زندگی و کار و ازدواج بگیر تا همین دوستی ساده

من چرا اینقد باسرعت دارم میرم توی چااه مستراح

چرا؟؟؟!!!

پ.ن :همه اینا رو توی صفحه خالی و افلاین چت نوشتم

یاد گرفتم وقتی زیادی حس تنهایی داری وارد رابطه نشی تنهاتر میشی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۱:۰۴
mina mesri

مدرسه هم تموم شد

نمیدونم چ کنم 

خدایا کمک کن

پاهام متورم و دردناک شدع ، نمیدونم چیکار کنم

با این زندگی یکنواخت چ کنم 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۲:۵۲
mina mesri

در حال حاضر تنها سوالی که برام پیش اومده این که:

ایرانیاا چ مرگشونه؟؟!!!

چن دیقه پیش داشتم دعوای بین اقوام رو توی اینستا میخوندم 

چرا هنوز کسی یاد نگرفته توی این دوره و زمانه که همه دارن میرن مریخ ؛ به قوم هم و به هموطن و به تاریخ هم احترام بزاریم چرا؟؟؟

این علامت سوال بزرگی در ذهن منه

مثلا تحریف کردن تاریخ یه قوم دیگه چه حاصلی براتون داره؟؟

من بعنوان یک ترک تا حالا نشده برم تو مسئله یه کرد یا یه عرب اظهار نظر کنم نه سوادشو دارم و نه جای اونا هستم، من یا هر کسی خیلی هنر بکنه میرع تاریخ و فرهنگ خودش رو میخونه ، اونقدر آدم باسواد ندیدم که بتونه از همه اقوام سر دربیاره

من که فک نکنم چنین کسی وجود داشته باشع؟ نه از هر جا یکم اطلاع ناقص و کذب حتی راست ، بلکه کامل همه تاریخ ، زبان و فرهنگ تمام اقوام ایرانی رو بدونه ، حتی به جای تک تکشون زندگی و تعصب همه اقوام تو خونش باشه ، ایاااا چنین فردی توی ایران هست؟؟؟

سوال خیلی عجیبیه ، اینکه چرا همه ایرانیا برای ما مفسر و تاریخ دان و آقا و خانم دکتر شدن ؟؟؟

و جالب اینجاست سرشون تو ک*ن بقیه ست ، چرااا؟؟؟

 چرا خیلی ها مثلن توی مسائل قوم من اظهار نظر میکنن؟ مثلن چن وقت پیش سهراب پورناظری اظهار فضل کرده بود و بی سوادیشون و بی فرهنگیش رو به نمایش عوام در آورد

هنرمند عزیز تو میتونی در مورد قوم خودت نظر بدی

اگه بحث کرد بود بیا وسط

شاید فک کنید من از چیزی ناراحت هستم که هستم ، و دارم غیر منطق حرف میزنم اما مثلن تو محله ما هر کسی یه خانواده جداست باهم سلام علیک داریم برا شادی و غمها شریکیم ولی هیچ وقت داخل دعوای خونوادگیشون نیستیم  ، و یا در مورد شجره نامه و زندگی گذشته شون وارد بحث نمیشیم چون نه علمشو داریم و نه اجازه شو

دوست خوبم ایرانی های عزیز سرتون تو کار خودتون باشه ، آره مثلن اگه بحث مملکت باشه بحث تجاوز باشه همه میتونن نظر بده

خواهشا نطق ندین بیرون آذری چیه ، ترک چیه؟ یا عرب چیه ، سید چیه؟ خواهشا خواهشا این همه توهمات و تاریخسازی های کینه توزانه رو بذارید کنار 

من آرزومه اگه یه روز معلم شدم حتما اینو یاد بدم که شما فقط حق احترام گذاشتن بهم رو دارین وسلام

حتی حق نداری تاریخ یه قوم دیگه رو کنکاش کنی و دچار انحراف بشی

تاریخی که تحریف شده هیچ کمکی به هیچ کسی نداره

ادبیاتش رو بخون

شعراش رو حفظ کن

و موسیقیشو گوش کن

باهاشون دوستی کن و سعی کن ازشون یاد بگیری

همین ، من اینا رو به بچه نداشته ام هم ، به دانش آموزان نداشته ام هم یاد خواهم داد.

چن روزیه دارم میرم مدرسه ، حالم با بچه ها خیلی خوبه

فردا میخام قصه الدوز بخونم براشون

صمد بهرنگی ، اینان فرهنگ ما.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۰:۳۱
mina mesri

از اینی که شدم راضی نیستم

از چیزی که بودم راضی نیستم

از چیزی که قراره بشم میترسم

 

همین

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۰:۴۳
mina mesri

حرف کشید به اونجا که توی سریال کره ای اینهی نقش دختری که بهش خیانت شده بود ،در جواب جینهو که گفت شنیدم با پیژامه میرفتی سر قرار ،گفت: من دلم نمیخاست وقتمو با عوض کردن شلوار و آرایش کردن تلف کنم میخاستم اون مدتی که لباس عوض میکنم هم بمونه برای با اون بودن

توی اون سریال اون دختر نقش یه دختر مهربون که هیچ جوره نمیتونست به کسی نه بگه و دلش رو برنجونه رو بازی میکرد

دقیقا و عینا شبیه به من

دلم نیومده دل شکستن یه نفر دیگه به یه ورم باشه ولو اون آدم بد باشه

ولی مهربونیه زیاد خوب نیس

باعث میشه که همه فک کنن این نیازی به توجه ، به ناز کشیده شدن ، نیازی به حمایت ، نیازی به همدلی، نیازی به همدردی ، حتی هم صحبتی نداره

وقتی خودتو نمیبینی و دیگران رو میبینی باعث میشه کم کم اونام خودتو نبینن و آخر ماجرا به خودت میگی مگه من جز خوبی کاری کردم

اره کار کردی ،خودتو نشون ندادی، حرف دلتو نزدی، نخواستی ،توقع نداشتی ، انتظار نداشتی

آخر سر هم اونا هم اینا رو توی تو ندیدن

الان من دقیقا توی اون نقطه آخر سر ،مثله خر در گل گیر کردم

چیکار کنم ،چ تمرینی بکنم که منم دیده بشم ، بقیه فک کنن منم آدمم؟؟

نمیدونم

پ.ن: مطلب بعدی مطلب ۲۰۰ ام خواهد بود

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۷:۰۸
mina mesri